عملکرد
سپاه
یكی از بخشهای مهمّ كارنامهی سپاه، انقلابی زیستن و انقلابی ماندن سپاه است؛ یعنی حوادث، جریانات نتوانست این تشكیلات مستحكم و قویبنیه را از مسیر اصلی و درست، به بهانهی اینكه دنیا تغییر كرده، زندگی تغییر كرده، منحرف كند. (مقام معظم رهبری۱۳۹۲/۰۶/۲۶)
سپاه مجموعه ای برای مقاومت و مجاهدت
سپاه مجموعهای است که برای مقاومت، برای مجاهدت، برای همان هدفهایی که شما امروزدردانشگاه برای آنها دارید درس میخوانید، اززمین حاصلخیز انقلاب اسلامی روئید. کجا؟ در میدان مجاهدت! این معنای سپاه است. البته هیچ کس خیال نمیکرد؛ ولی رشد بیسابقه و فوقالعادهای هم کرد. بسیاری از عناصر اصلی سپاه، جوانهایی مثل شما و در سن شما بودند. یک وقت با خبر شدند که دشمن حمله کرده؛ درس و امتحان و کلاس واستاد و خانه و زندگی راحت را گذاشتند و به جبهه رفتند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» عدهای شهید شدند، عدهای مجروح شدند، عدهای هم برگشتند؛ این سپاه است. (مقام معظم رهبری۱۳۸۶/۰۲/۳۱)
سپاه پاسداران در یکی از حساسترین و پیچیده و غامضترین شرائط تاریخ این کشور متولد شد. (رهبر معظم انقلاب۱۳۹۰/۰۳/۱۰)
كارنامهی سپاه در این مدّت در واقع نمایشگر تجربهی یك ملّت است؛ یعنی اعماق شخصیّت و هویّت ملّت ایران را میتوان در این كارنامه مشاهده كرد؛ چون سپاه با ایمان و عقیده وارد میدان شد. (رهبر معظم انقلاب۱۳۹۲/۰۶/۲۶)
آرم سپاه پاسداران نماد چیست؟
کره زمین، نمادی از جهانی بودن و تأکید بر حضور بینالمللی سپاه در عرصههای مختلف جهانی است و وجود این نماد گویای جهانشمول بودن راه و اعتقاد پاسداران انقلاب اسلامی است.با تشکیل جلسات برای تعیین اساسنامه سپاه در اسفند 57 و فروردین 58، یکی از مواردی که در باره آن نیز بحث شد، آرم این تشکیلات بود.پس از یک ماه و نیم، 3 آرم مجزا با مشخصاتی که مد نظر بود و با شاخصههای نظامی، عقیدتی و قرآنی برای این نهاد تازه تأسیس طراحی شد که از میان آنها، آرم فعلی مورد تایید قرار گرفت.
«لا»: منبعث از «لا اله الا الله» و بیانگر دیدگاه و تفکر عقیدتی سپاه است. به این معنا که تفکر غیراسلامی و غیرقرآنی از سوی این نهاد قابل قبول نیست.آیه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» به معنای «و هر آنچه می توانید از نیرو فراهم کنید تا به وسیله آن دشمنان خدا و خودتان را بترسانید» در بالاترین محل این آرم قرار گرفته است. با توجه به معنی و مفهوم آیه فوق، تقویت نیروها و تسلیحات نظامی در جهت پاسداری از دین خدا و آمادگی همه جانبه در برابر انواع تهدیدات، استنباط می شود که در واقع این آیه، سرلوحه و شعار اصلی و هویت ساختاری تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
دایره بالای آرم: کره زمین، نمادی از جهانی بودن و تأکیدی بر حضور بینالمللی سپاه در عرصههای مختلف جهانی است و وجود این نماد گویای جهان شمول بودن راه و اعتقاد پاسداران انقلاب اسلامی است.
شاخه زیتون: شاخه زیتون یعنی سمبل و نشانه صلح و علت به کارگیری آن در این آرم این است که بدین وسیله نشان داده میشود که سپاه، یک تشکیلات صلح طلب است اما اگر لازم باشد مبارزه را هم در دستور کار قرار خواهد داد زیرا قسط و عدل زمانی برپا میشود که قدرت نظامی، همراه با تفکر صحیح قرآنی باشد.
دست راست با مشتی گره کرده بهمراه اسلحه: این مشت نماد قدرت است. در این نشان، مشت گره شده با اسلحه نماد بارز مقاومت مسلحانه مردمی و به بیان دیگر گویای مجاهدت در راه خدا، ایستادگی و مقاومت مردمی برای دفاع از آرمان های اسلامی و انقلابی و مبارزه علیه طاغوت های زمانه است. در اساسنامه اصلی سپاه که در مجلس موجود است، عنوان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» ثبت شده و از آنجایی که سپاه محدود به ایران نمیشود، کلمه «ایران» نیز در آرم پیش بینی نشد.
سال 1357 نیز که در پایین آرم ذکر شده، در حقیقت سال تأسیس واحدهای سپاه (قبل از صدور فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل سپاه در 2 اردیبهشت 1358) است.
اولین حکم فرماندهی را شهید بهشتی داد
شهید کلاهدوز فرماندهی را نپذیرفت/ چهار سپاه یکی شد
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمانهای سیاسی- نظامی (مجاهدین خلق، چریکهای فدایی، سازمان پیکار و...) برای حذف نیروهای مسلح به جا مانده از رژیم گذشته و به دست گرفتن مهار و جهتگیری انقلاب، در گوشه و کنار کشور به سرعت فعالیت شدیدی را آغاز نمودند. اینان از حمایت طیف وسیعی از گروههای غیرمذهبی چپ بهره میبردند. دلیل انتخاب این سیاست توسط گروههایی که نه تنها نظام دینی جمهوری اسلامی را قبول نداشتند، بلکه خود را شایسته به دست گرفتن حکومت میدانستند بسیار روشن بود. در آن وضعیت انقلاب، جایگزینی برای ارتش متصور نبود، لذا این تلاشها میتوانست به سادگی به انحلال ارتش بینجامد و از آن جهت که نظام جدید، بدون نیروی نظامی سازمان یافته بسیار آسیبپذیر مینمود، اینگونه گروهها میتوانستند با ادعای «ارتش خلقی» جایگزین مناسبی برای ارتش باشند. در نظر آنها با تشکیل «ارتش خلق» عنان حاکمیت جدید نیز در مهار گروههای سیاسی- نظامی چپ قرار میگرفت. با این انگیزه، ارتش آماج حملات شدید اینان قرار گرفت و انحلال آن با تبلیغاتی گسترده تقاضا میشد. از سوی دیگر، ضرورت دفاع مسلحانه از انقلاب در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی و به تبع آن، نیاز به نیروی سازمان یافته که پاسدار انقلاب باشد، در میان شخصیتها و گروههای مذهبی- انقلابی چه در سطح مسئولان، چه در میان تودهها و جوانان انقلابی احساس میشد.
نیروهای انقلابی وفادار به امام خمینی نمیتوانستند به ارتش موجود اکتفا و اعتماد کنند. ارتشی که روحیهای نداشت و نیروهای خالص آن هنوز در رده پائین و ناشناخته بودند. اما فشار و تهدید گروههای مخالف و برانداز و تجزیهطلب چه در خیابانهای تهران و چه در شهرها و خصوصاً در مناطق مرزی کاملاً احساس میشد. به همین سبب ضرورت ایجاد هر چه سریع تر نیروی نظامی- انقلابی که پشتوانه قدرت سیاسی نظام جدید باشد نیز احساس شده، به این ترتیب چند گروه مذهبی انقلابی جداگانه دست به کار شدند و هستههایی تشکیل دادند که با تجمع وحدت آنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پدید آمد.
از سویی دولت موقت از استقلال عمل کمیتههای انقلابی دل خوشی نداشت و همچنین این دولت به دلیل فروپاشی قوای انتظامی و نظامی، فاقد ابزار لازم برای اعمال حاکمیت بر کشور بود. از این رو در صدد برآمد تا یک نیروی مسلح در چارچوب نظریه «گارد ملی» و تحت نظر خود به وجود آورد. به همین منظور در همان روزهای اول پس از 22 بهمن 57 به درخواست مهندس بازرگان، مرحوم حسن لاهوتی حکمی از امام برای تشکیل این نیرو دریافت کرد. دولت موقت نیز، دکتر ابراهیم یزدی را به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب، مأمور کرد که با مرحوم حجتالاسلام حسن لاهوتی همکاری کند. این دو با جلب همکاری عدهای از اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در امریکا و کانادا (که از گذشته با ابراهیم یزدی مرتبط بودند) ساختمان ساواک در خیابان پاسداران را مقر خود قرار دادند و در مراکزی چون هنگ نوجوان (دانشگاه امام حسین فعلی) و پادگان سعدآباد به جذب و آموزش داوطلبان میپرداختند.
همکاری افرادی با طیفهای بسیار متفاوت فکری چون محمد غرضی، صباغیان، محسن رفیقدوست، محسن سازگارا، علی محمد بشارتی و حسن عابدی جعفری با این گروه قابل توجه است.یکی از نزدیکان ابراهیم یزدی در این باره میگوید: فردای 22بهمن آقای لاهوتی در باغشاه مستقر شد و در آنجا ظرف یک هفته ضمن جمعآوری سلاحهای شهر، طرح تشکیل نیروی جدید هم نهایی شد. طرح تهیه شده برای سپاه توسط یزدی معاون نخستوزیر به دولت و شورای انقلاب رفت. ستاد مرکزی این نیروی نظامی تازه تأسیس از باغشاه به عباسآباد و در کمتر از یک هفته به یک ساختمان خالی و تازه ساز متعلق به ساواک منتقل شد که ظاهراً قرار بود اداره چهارم ساواک در آن ساختمان باشد. ساختمان جدا از باغ مهران، مقرساواک، در چند خیابان بالاتر از آن در انتهای یکی از خیابانهای فرعی سلطنتآباد که امروزه خیابان پاسداران نامیده میشود قرار داشت. فرماندهی سپاه مرکب از آقایان دانش منفرد، غرضی، رفیق دوست و افروز بود. محسن رفیق دوست اما ایده سپاه پاسداران را متعلق به شهید محمد منتظری میداند و میگوید: 10 روز پس از انقلاب آقای هاشمی مرا صدا کردند و گفتند که امام فرمان تشکیل سپاه را به آقای لاهوتی دادند. اما من فکر میکنم دولت موقت برای اینکه نیرویی برای حمایت از انقلاب پیدا شود، پیشدستی کرد و نامهای به امام نوشت که در آن نامه پیشنهاد تشکیل سپاه پاسداران را داد و من به پادگان رفتم و در آن پادگان افرادی مانند آقای فرزین و محسن سازگارا و دانش حضور داشتند، در آن جلسه هفت نفر به عنوان شورای فرماندهی سپاه انتخاب شدند که آقای دانش منفرد فرمانده و من فرمانده تدارکات بودم. رفیقدوست درباره سابقه افراد تشکیل دهنده میگوید: آقای دانش منفرد هم از مدرسه رفاه رفته بودند و بقیه اغلب دانشجویان مبارز خارج از کشور بودند، مانند آقای سنجوی، سازگارا، علی فرزین، حسن جعفری و... حتی تعدادی از آنها با امام به ایران آمده بودند، آشنایی آنها با دکتر یزدی باعث شد که به آنجا بیایند.
سپاه جمشیدیه و سازمان مجاهدین انقلاب
اما گروههای دیگر انقلابی و وفادار به انقلاب اسلامی نیز برای ایجاد یک تشکیلات نظامی دست به کار شدند و تشکیلات جداگانهای را در پادگان جمشیدیه ایجاد نمودند.زندانیان سیاسی رژیم گذشته، بخش اعظمی از این گروه را تشکیل میدادند. آنها نیز تشکیلات خود را «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نامیدند. جواد منصوری، عباس آقا زمانی (ابوشریف)، عباس دوزدوزانی و ابراهیم حاج محمدزاده از مؤسسین این تشکیلات بودند. آیتالله موسوی اردبیلی رابط این گروه با شورای انقلاب بود.
تشکیلات نظامی سوم مربوط به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. سازمان مجاهدین انقلاب که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب پایهریزی شده بود، در مقایسه با دیگر گروهها، بیشترین سابقه تشکیلاتی و نظامی را داشت. گروههای تشکیل دهنده این سازمان، قبل از پیروزی در قالب سازمانهای مخفی مرسوم کار میکردند.این سازمان با راهنماییهای آیتالله مطهری به وجود آمده بود. سازمان مجاهدین انقلاب یک تشکل سیاسی- نظامی بود که بخش نظامیاش به صورت مستقل با حضور محسن رضایی، باقرذوالقدر، مرتضی الویری، محمد بروجردی و رحیم صفوی که در لبنان آموزش چریکی دیده بودند، به داوطلبان گزینش شده آموزش نظامی میداد. بخشی از این گروه بعدها در هسته جمشیدیه ادغام شد و بخشی دیگر مدتی با عنوان ساتجا (سازمان انقلابی تودهای جمهوری اسلامی) مستقلاً ادامه حرکت داد.
اما گروه رهبری گروه چهارم با شهید محمد منتظری بود. ایده اولیه تشکیل نیرویی با عنوان سپاه پاسداران از سوی شهید منتظری ارائه شده بود. محمد منتظری برخی کماندوهای فلسطینی را به ایران آورد و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند کلاهدوز، نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفت. محل استقرار گروه محمد منتظری که به پاسا معروف بود ساختمان کنونی اداره گذرنامه در شهرآرا بود. اصغر جمالی جانشین وقت محمد منتظری در این باره میگوید: محمد منتظری خدمت شهید مطهری رفت و گفت: ما میخواهیم چنین تشکیلاتی را به وجود آوریم. شهید مطهری هم او را تأیید کرد. بعد شهید منتظری و شهید مطهری نزد امام رفتند و موضوع را با امام در میان گذاشتند و امام نیز موضوع را تأیید کرد و در واقع مجوز کار را به شهید منتظری داد.
به این ترتیب، چهار گروه مسلح و مستقل با هدفی یکسان (حراست از انقلاب اسلامی) و با مرامی تقریباً مشابه به وجود آمدند. هریک از این گروهها برای خویش تعهد و رسالت پاسداری از انقلاب اسلامی را قائل بود. این امر بیتردید میتوانست از لحاظ تشکیلاتی و تعیین برنامه مدیریت اختلافها و اصطکاکهایی در پی داشته باشد. از این رو ضرورت ادغام تشکلهای مسلح مذهبی و ایجاد یک تشکیلات منسجم، هر روز بیش از پیش احساس میشد.
انقلاب طرح شد و شورا هاشمی رفسنجانی را مأمور هماهنگی و یکپارچه سازی این گروهها نمود. امری که در نهایت منجر به تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید. هاشمی رفسنجانی برای تحقق این هدف، یک گروه دوازده نفره را از اعضای گروههای یاد شده تشکیل داد. اعضای این گروه 12 نفری عبارت بودند از: محسن سازگارا، محمد غرضی، اصغر صباغیان، محسن رفیق دوست از سوی حسن لاهوتی، یوسف کلاهدوز، عباس دوز دوزانی، جواد منصوری و ابوشریف (عباس آقا زمانی) از هسته جمشیدیه و محسن رضایی، محمد بروجردی، مرتضی الویری و یوسف فروتن از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی. همچنین گفته میشود محمد منتظری، محمدکاظم موسوی بجنوردی و علی دانشمنفرد هم در این گروه عضویت داشتهاند.
ماجرای کلت رفیق دوست و جلسه چهار نفره
اما محسن رفیقدوست ماجرای گروه 12 نفره را به گونهای دیگر روایت میکند: احساس میکردم این سپاهی که در حال شکلگیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام (ره) بوده است. از طرف دیگر در 3 تشکل دیگر هم نیروهایی به صورت مسلح فعالیت میکردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابوشریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروههای مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، میشدند و در ساختمان کیا در خیابان دکتر شریعتی و ساختمانی در بهارستان فعالیت میکردند. یک روز تصمیم گرفتم مراکز فعال دیگر را به هر نحو ممکن در سپاه ادغام کنم. پائیز 58 ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر 4 گروه موجود میشناسم، همه یک هدف را تعقیب میکنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام (ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام(ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجهای برسیم، اول شما 3 نفر را میکشم، بعد خودم را و همه را راحت میکنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و با هم مذاکره ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز3 نفر انتخاب شوند. این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند. از این گروه 12 نفره، محسن رضایی، محسن رفیقدوست و عباس دوزدوزانی به عنوان نماینده گروههای سهگانه فوق، اواخر فروردین ۵۸، در قم به دیدار امام خمینی رفتند. استدلال اصلی آنها لزوم استقلال سپاه پاسداران از دولت موقت بود، امام خمینی هم در این دیدار دستور ایجاد یک نیروی مسلح مکتبی مستقل از دولت موقت را صادر کرد. این دستور عملاً فرمان تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. در پی این فرمان، گروه دوازده نفره، اساسنامهای را در ۹ ماده و ۹ تبصره تهیه کرد و به تصویب شورای انقلاب رساند. به دنبال تصویب اساسنامه، شورای انقلاب، احکام شورای فرماندهی سپاه را صادر کرد.
جواد منصوری اولین فرمانده سپاه در این باره میگوید: بعد از تدوین اساسنامه، بحث انتخاب شورای فرماندهی سپاه مطرح شد، در میان حدود ۱۵ نفر که مذاکرهکنندگان تأسیس سپاه بودیم، بحث تشکیل شورای فرماندهی سپاه مطرح شد که طبق اساسنامه دارای هفت عضو بود. به هر حال در مورد شش نفر اعضای شورا تقریباً به نتیجه رسیدند و رأیگیری کردند و تصویب شد، اما برای فرماندهی سپاه که شاید حساس ترین بحث بود یک بحث بسیار طولانی همراه با ارائه نظرات مختلفی مطرح شد. سرانجام بعد از یک سری مذاکرات بسیار طولانی مجموعاً به این نتیجه رسیدند که بنده را به عنوان فرمانده سپاه معرفی کنند، البته من اساساً از ابتدا قصد و برنامهای برای این که در سپاه باشم و نقشی طولانی در سپاه ایفا کنم نداشتم چون من اساساً یک فرد آموزشی- فرهنگی هستم و علاقهمند به فعالیت در همین زمینه هستم. اما عملاً روی هیچ فرد دیگری نتوانستند به توافق برسند و لذا نهایتاً قرار شد من فقط به مدت شش ماه فرمانده سپاه باشم تا مقدمات انتخاب یک فرماندهی که به طور نسبی نظر مثبت افراد و جریانها را جلب کند و همچنین توانایی اداره کردن سپاه را هم داشته باشد، فراهم شود. در آن اوایل، شورای انقلاب هم روی این قضیه تأکید داشت که حتماً باید کسی انتخاب شود که همه قبولش داشته باشند. حتی آیتالله طالقانی که نسبت به سپاه یک حساسیتهای خاصی داشت بخصوص به خاطر برخوردهایی که با بعضیها شده بود، ایشان فکر میکرد بعداً سپاه ممکن است تبدیل به یک قدرت مهارناپذیر بشود، ایشان هم نسبت به فرماندهی من نظر مثبت دادند و لذا در دوم اردیبهشت ۵۸ حکم فرماندهی سپاه و دیگر اعضای شورای فرماندهی به امضای دبیر شورای انقلاب که شهید بهشتی بودند، رسید. البته ما کارمان را به صورت پراکنده قبل از این تاریخ شروع کرده بودیم، در واقع از ۲۳ بهمن مشغول بودیم و از ۱۲ اردیبهشت به بعد رسماً تشکیلات یکی شد و مهر و دفتر، آرم و سربرگ تماماً یکی شد و به این ترتیب به دستگاههای مختلف و مطبوعات اعلام شد و به این ترتیب رسماً سپاه کارش را شروع کرد.
اولین شورای فرماندهی سپاه
بدین ترتیب، جواد منصوری به سمت فرمانده و عضو شورای فرماندهی، عباس آقا زمانی (ابوشریف) به سمت مسئول واحد عملیات و عضو شورای فرماندهی، علی محمد بشارتی و بعدها محسن رضایی به سمت مسئول اطلاعات و تحقیقات و عضو شورای فرماندهی، سیداسماعیل داودی به سمت مسئول اداری و مالی، محسن رفیقدوست به سمت مسئول تدارکات و مرتضی الویری به سمت مسئول روابط عمومی منصوب شدند. به این ترتیب در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار بیانیهای رسماً اعلام موجودیت کرد. اما با این وجود دولت موقت بنای مخالفت را با سپاه پاسداران گذاشت. جواد منصوری در این باره میگوید: دولت موقت تقریباً ما را به رسمیت نمیشناخت، بخصوص از زمانی که اساسنامه تصویب شد و سپاه رسماً زیر نظر رهبر قرار گرفت.یکی از شکایتهایی که ما همیشه نزد امام مطرح میکردیم این بود که دولت موقت با ما همکاری نمیکند و تا زمانی که دولت موقت بود، سپاه خیلی مشکل داشت، چه در تأمین بودجه و تأمین امکانات و چه آزادی عمل. البته بعد از سقوط دولت موقت زمینه فراهم شد که سپاه و بقیه نهادهای انقلابی توانستند یک مقدار تحرک بیشتری پیدا کنند.
رفیقدوست مسئول تدارکات سپاه هم این مسئله را تأیید میکند: دولت موقت اصلاً به ما عنایتی نداشت. ما نه اسلحه داشتیم، نه ماشین داشتیم. دولت موقت هیچچیز در اختیار ما قرار نمیداد. شاید به علت اینکه ما بیشتر با شورای انقلاب در ارتباط بودیم. اولین پول را هم که به ما دادند 20 میلیون تومان در وجه آقای هاشمی نوشتند. ایشان هم چک را در وجه محسن رفیقدوست پشتنویسی کرد و به من داد. همان موقع روزنامه کارگر پشت و روی این چک را چاپ کرد که غنائم تقسیم شد. در شهریور 58 نیز 100میلیون تومان به ما دادند.
با انتخاب بنیصدر به رئیسجمهوری و فرماندهی کل قوا، ماجرای شورای فرماندهی سپاه نیز پیچیده تر شد. جواد منصوری که از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز بود، استعفا داد. منصوری در این باره میگوید: پس از اینکه بنی صدر فرمانده کل قوا شد چون من مطمئن بودم که او فرد فاسدی است لذا قبول نکردم و دیگر نماندم لذا کنار رفتم و بعد از من آقای دوزدوزانی به مدت سه ماه فرمانده سپاه شد و او هم عملاً نتوانست با بنیصدر کار کند لذا ایشان هم استعفا داد و ابوشریف (عباس آقازمانی) فرمانده سپاه شد. او هم به دلیل عملکرد نامناسب خودش عملاً بیشتر از سه ماه نتوانست در این منصب بماند. لذا فرماندهی سپاه به مرتضی رضایی داده شد، ایشان یک سال مسئول بودند و بعد از آن مسئولیت فرماندهی سپاه به محسن رضایی که هیچ نسبتی با هم نداشتند داده شد. محسن رفیق دوست هم روایت بسیار جالبی از این ماجرا دارد: ابوشریف ادعای فرماندهی داشت و چندان زیر بار سپاه مرکز نمیرفت، اختلاف شدیدی بین عملیات و فرماندهی سپاه بود. پس از آقای منصوری وقتی بنیصدر رئیسجمهور شد حکم فرماندهی سپاه را به آقای مرتضیرضایی داد. ایشان بسیار جوان، شریف، محترم و انقلابی بود. طرفدار بنی صدر نبود. بنیصدر تصور میکرد که او طرفدارش است.از طرفی چون بنیصدر حکم داده بود سپاه زیر بارش نمیرفت. من اینجا به عنوان واسطه عمل میکردم. از ایشان خواستم مرحوم شهید کلاهدوز را قائم مقام خود کند. امور سپاه را شهید کلاهدوز اداره کند و او فقط فرمانده باشد. با برکناری بنیصدر و استقرار کامل خط امام قرار میشود تا فرمانده جدیدی برای سپاه تعیین شود. اعضای شورای فرماندهی سپاه بر روی شهید کلاهدوز نظر دارند که عملاً در یک سال گذشته فرمانده سپاه بوده اما او نمیپذیرد و دلیل اصلی عدم پذیرش جدای مسائل اخلاقی، ارتشی بودن اوست.
کلاهدوز فرماندهی را قبول نکرد
محسن رفیقدوست در این باره میگوید: سال 60 زمانی که بنیصدر رفت پیشنهاد کردیم حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا؛ فرماندهی برای سپاه منصوب کنند تا سپاه منسجم شود و قوت بگیرد. ایشان هم فرمودند که شورای فرماندهی سپاه فردی را معرفی کند. در آن مقطع زمانی بود که آقای محسن رضایی، مسئول اطلاعات سپاه شده بود. آقای بشارتی نیز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. عدهای از بچههای لانه جاسوسی نیز به سپاه آمده بودند، افرادی مانند رضا سیفاللهی که البته با رضایی در اطلاعات کار میکرد.
رفیقدوست میافزاید: برای اجماع روی یک فرد همه ما به باغ شیان، باغ پذیرایی ساواک، رفتیم. علاوه بر افراد عضو شورای فرماندهی، شهید محلاتی و آقای موسوی خوئینیها هم حضور داشتند. به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که بهترین کسی را که برای فرماندهی سپاه میتوانیم خدمت امام(ره) معرفی کنیم، شهید کلاهدوز است. بنا شد این موضوع را فردای آن روز خدمت حاج احمدآقا اعلام کنیم. به خاطر دارم زمانی که پس از پایان جلسه به خانه رفتم صبح هنوز هوا تاریک بود، متوجه شدم کسی در میزند. در را باز کردم. دیدم شهید کلاهدوز در حالی که عبایی بر دوش انداخته، پشت در ایستاده است. از زیر عبایش قرآنی در آورد و مرا به قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم. دلیلی هم برای اصرار بر خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم که پس چه کار کنیم؟ گفت که محسن را انتخاب کنید. آقای رضایی در آن جلسه سه رأی آورده بود در حالی که شهید کلاهدوز7 رأی داشت. بالاخره یک رأی اضافه کردیم و رأی آقای رضایی به 4 رسید. مسئله با واسطه سیداحمد خمینی به امام خمینی منتقل میشود و با موافقت امام، حکم فرماندهی محسن رضایی صادر میشود. محمد حسن روزی طلب
تشکیل سپاه به روایت رفیقدوست
سپاه وزارت اطلاعات را تشکیل داد
جملات فوق بخشی از سخنان «محسن رفیقدوست» اولین و تنها وزیر سپاه انقلاب اسلامی در خصوص اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران بود. رفیقدوست در گفتوگو با ایسنا به روایت چگونگی تشکیل این نیرو پرداخت. نحوه تاسیس سپاه پاسداران، اختلافات داخلی سپاه در آغاز فعالیت سپاه در ایام دفاع مقدس، خرید ادوات نظامی، چگونگی تاسیس بخش اطلاعات در سپاه، جزئیات انتصاب محسن رضایی به فرماندهی سپاه و فعالیت اقتصادی این نیرو جزء محورهایی بود که در این گفتوگو مطرح شد. رفیقدوست در این خصوص اظهار داشت: «پیش از پیروزی انقلاب در رابطه با تاسیس سپاه، پیشنهادات مختلفی مطرح و جلسات متعددی برگزار شد. این جلسات و بحثها پس از پیروزی هم ادامه داشت و البته جای ثابتی هم پیدا کرده بود. جلسات در منزل آقای اخوان در خیابان ایران برگزار میشد و من هم در آن جلسات شرکت میکردم. تا اینکه امام(ره) در مورد تشکیل سپاه حکمی به آقای لاهوتی دادند. دولت موقت هم برای سامان دادن این بحث حول محور خود پیشدستی کرد.
امام(ره) هم فرمودند که آقای لاهوتی! زیر نظر دولت موقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دهید.» وی خاطر نشان کرد: «در همان روزهایی که من در مدرسه رفاه فعالیت میکردم، مرحوم شهیدان بهشتی و مطهری مرا فراخواندند و گفتند که امام(ره)، فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است، شما هم کارها را در مدرسه رها کن و به آن سپاه بپیوند. مشخص شد عدهیی از برادرانی که دستاندرکار بودند، به خصوص بیشتر افرادی که جزء انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا بودند، در محل پادگان لجستیکی ارتش که تا چند روز قبل فرمانداری نظامی تهران بود، جمع شده بودند. من هم به آنجا رفتم، دیدم عدهیی از آقایان مثل مهندس صباغیان، تهرانچی، مرحوم علی فرزین، جعفری، محسن سازگارا، سنجقی و... آنجا جمع شدهاند. سلام کردم و نشستم. پرسیدم قرار است سپاه تشکیل شود؟ گفتند بله. بر روی کاغذی نوشتم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: 1ـ محسن رفیقدوست و آن یادداشت را مقابل دیگران گذاشتم.»
رفیقدوست افزود: افرادی هم آمدند و به سپاه ملحق شدند. افرادی چون آقای مهندس غرضی و محمدرضا طالقانی پسر آقای طالقانی، اصغر صباغیان، آقای بشارتی، ناصر آلادپوش، محمودزاده و ... اولین وزیر سپاه جمهوری اسلامی در ادامه بیان خاطراتش از روزهای تاسیس این نهاد انقلابی گفت: «پس از مدتی احساس کردم این سپاهی که در حال شکلگیری است، سپاهی نیست که مد نظر امام(ره) بوده است. از طرف دیگر در سه تشکل دیگر هم نیروها به صورت مسلح فعالیت میکردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابوشریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروههای مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، میشدند و در ساختمان کیا در خیابان دکتر شریعتی و ساختمانی در بهارستان فعالیت میکردند.» وی اضافه کرد: «سپاه تشکیل شده بود و کار ادامه داشت اما همخوانی مناسبی میان افرادی که در این سه تشکل فعالیت میکردند، نبود. بعضاً هم با افرادی که در جاهای مختلف بودند، درگیری پیدا میکردیم. مثلاً خبر میدادند جایی اسلحه جمع شده است. میرفتیم و میدیدیم قبل از ما گروه آقای منتظری با ابوشریف رسیده است؛ چند بار این اتفاقات به این شکل افتاد.» اولین وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: «یک روز تصمیم گرفتم مراکز فعال دیگر را به هر نحو ممکن در سپاه ادغام کنم. پاییز 58 از ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر چهار گروه موجود میشناسم، همه یک هدف را تعقیب میکنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام(ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است.
انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام(ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجهیی برسیم، اول شما سه نفر را میکشم، بعد خودم را و همه را راحت میکنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و با هم مذاکرهیی برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز سه نفر انتخاب شوند. این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند. از هر کدام از گروههای افرادی آمدند. قرار شد در محل پادگان جمشیدیه که دست ابوشریف بود مرتب جلساتی تشکیل شود. پس از تشکیل 2 یا 3 جلسه موضوع را با دوستانمان در شورای انقلاب مطرح کردم. آقای بهشتی، خامنهیی، هاشمی و .... جمع بودند. این کار بسیار مورد استقبال قرار گرفت. آقای هاشمی مامور شد بر فعالیتهای ما نظارت داشته باشد و بعضاً هم در جلسات ما شرکت میکرد و این جلسات شاید 3-2 ماه طول کشید.» رفیقدوست در ادامه با بیان اینکه در آن ایام مرتب با دولت موقت اختلاف پیش میآمد، اظهار داشت: «دولت موقت بودجه نمیداد و میخواست سپاه تحت کنترل خودشان باشد. وی همچنین از وقوع جنگ تحمیلی به عنوان عاملی که وضعیت سپاه را عوض کرد، نام برد و با بیان اینکه با شروع جنگ سپاه نقش جدیتری گرفت، یادآور شد: «سال 60 زمانی که بنیصدر رفت، پیشنهاد کردیم حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا؛ فرماندهی برای سپاه منصوب کنند تا سپاه منسجم شود و قوت بگیرد. ایشان هم فرمودند که شورای فرماندهی سپاه فردی را معرفی کند. در آن مقطع زمانی بود که آقای رضایی مسوول اطلاعات سپاه شده بود. آقای بشارتی نیز نمایندگی مجلس را برعهده داشت. لانه جاسوسی فتح شده بود و عدهیی از بچههای لانه جاسوسی نیز به سپاه آمده بودند. افرادی مثل رضا سیفاللهی که البته با آقای رضایی در اطلاعات کار میکرد.»
وی ادامه داد: «برای اجماع روی یک فرد همه ما به باغ شیان، باغ پذیرایی ساواک، رفتیم. آن باغ به طور کلی دست من بود. علاوه بر افراد عضو شورای فرماندهی؛ شهید محلاتی و آقای موسوی خوئینیها هم حضور داشتند. به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که بهترین کسی را که برای فرماندهی سپاه میتوانیم خدمت امام(ره) معرفی کنیم، شهید کلاهدوز است. بنا شد این موضوع را فردای آن روز خدمت حاج احمدآقا اعلام کنیم. به خاطر دارم زمانی که پس از پایان جلسه به خانه رفتم صبح هنوز هوا تاریک بود، متوجه شدم کسی در میزند. در را باز کردم. دیدم شهید کلاهدوز در حالی که عبایی بر دوش انداخته، پشت در ایستاده است. از زیر عبایش قرآنی درآورد و مرا به قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم. دلیلی هم برای اصرار بر خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم که پس چه کار کنیم؟ گفت که محسن را انتخاب کنید.» رفیقدوست خاطر نشان کرد: «آقای رضایی در آن جلسه سه رای آورده بود در حالی که شهید کلاهدوز 7 رای داشت. بالاخره یک رای اضافه کردیم و رای آقای رضایی به 4 رسید. تا زمان رحلت امام(ره) آقای رضایی فرمانده سپاه باقی ماند.» وی همچنین به چگونگی تاسیس بخش اطلاعات سپاه اشاره کرد و با بیان اینکه تاسیس این بخش توسط جناب آقای بشارتی انجام شد، اظهار داشت: «این بخش سپاه با آمدن آقای محسن رضایی کاملاً قدرت گرفت. میتوان به جرات گفت وزارت اطلاعات تشکیل شده از 90 درصد از کادر و دستاوردهای اطلاعات سپاه و 10 درصد از اطلاعات نخستوزیری، کمیته انقلاب و نهادهای دیگر بود. به واقع هسته اصلی وزارت اطلاعات از سپاه جدا شد.
همه سپاهی بودند. بیش از 90درصد کسانی که وزارت اطلاعات را تشکیل دادند سپاهی بودند. اطلاعات سپاه، اطلاعات بسیار قوی بود. بچههای خوبی جمع شده بودند و با قدرت هم عمل کرده بودند. به یاد دارم که وقتی اطلاعات سپاه حزب توده را زد، خود آنها میگفتند حکومت شاه حتی 20 درصد این موفقیت را نتوانسته بود در دوران طاغوت پیدا کند. مجتبی طالقانی هم توسط سپاه دستگیر شد. مجتبی از کسانی بود که از سازمان مجاهدین انقلاب رفته بود و تغییر موضع داده بود و گزارشها نشان میداد که در یک تصفیه درون سازمانی دست به قتل یکی از خانمهای عضو سازمان زده بود. به طور کلی در سپاه اطلاعات مسائل داخلی و خارجی ایران را داشتیم، اما من در آن دخالتی نداشتم.» تنها وزیر سپاه جمهوری اسلامی همچنین در بیان کیفیت فعالیتهایش در سپاه، همزمان با ایام دفاع مقدس گفت: «پیش از انقلاب من با سازمان فتح ارتباط و با شخص مرحوم عرفات هم آشنایی داشتم. قلعهیی در جنوب لبنان بود که معتقدم اگر خالی نمیشد هیچگاه اسرائیل نمیتوانست جنوب لبنان را اشغال کند و آن قلعهیی بود که از آنجا میشد تا کیلومترها خاک اسرائیل را دید. من قبل از انقلاب در آن قلعه پاسداری داده و دوره نظامیگری را آنجا تمرین کرده بودم.» رئیس دولت اضافه کرد: «اولین اسلحه را برای سپاه از فلسطینیها خریدم. به خاطر دارم 500 قبضه آربیجیهفت که ساخت خودشان بود. به لبنان رفتم و زیر کوهی کارخانهشان را دیدم. تفنگ هم از آنها خریدم که آن را از بلغارستان خریده بودند. از ابتدای تشکیل سپاه تا پایان جنگ مسوول پشتیبانی سپاه بودم.

ماده 1 - هدف:
پاسداران انقلاب اسلامی در ایران و گسترش آن مبتنی بر ایدئولوژی اسلام اصیل و اجرای خواستهای جمهوری اسلامی، هدف تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامیباشد.
این سپاه به دستور رهبر انقلاب اسلامی تحت نظارت شورای انقلاب با توجه به نظریات و کمک دولت تشکیل گردیده است
ماده 2 - وظایف سپاه:
1/2 - دفاع در برابر حملات و اشغال عوامل یا قوای بیگانه در داخل کشور
2/2 - همکاری با دولت در اجرای امور انتظامی - امنیتی، تعقیب و دستگیری عناصر ضد انقلاب به هنگام ضعف و عدم تشکیل نیروهای انتظامی و مقابله با جریانهای مسلحانه ضد انقلاب اسلامی.
تبصره 1 - تشخیص وجود شرایط فوق به عهده شورای انقلاب اسلامی بوده فرماندهی عملیات مشترک با سپاه پاسداران میباشد.
تبصره 2 - دستگیری عناصر ضد انقلاب، با کسب مجوز از دادستانی خواهد بود.
3/2 - همکاری و هماهنگی موثر با نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مطابق آییننامههای مربوطه
4/2 - حفاظت اموال عمومی و جمعآوری اسلحه و مهمات و وسایل نظامی از دست افراد غیرمجاز و تحویل به مقامات صلاحیتدار.
5/2 - تحقیق و جمعآوری اطلاعات در حد مسئولیتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مطابق آییننامه مربوطه
6/2 - تربیت و آموزش اخلاقی، ایدئولوژیکی، سیاسی و نظامی پاسداران ثابت سپاه.
7/2 - آموزش نظامی و توجیه سیاسی - ایدئولوژیک پاسداران ذخیره سپاه
8/2- کمک به اجرای دستورهای دادگاههای انقلاب اسلامی و دادگستری.
تبصره 3 - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در انجام دادن وظیفه فوق، عنوان ضابط دادگستری و دادگاه انقلاب را دارد.
2/9 - حفظ انتظامات در تظاهرات و اجتماعات مردم به منظور جلوگیری از نقص قانون و تجاوز به حقوق جامعه و همچنین ممانعت از تضییح حق شرکت کنندگان
10/2 - حمایت از نهضتهای رهایی بخش و حق طلبانه مستضعفان تحت نظارت شورای انقلاب و اجازه دولت.
2/11 - استفاده از نیروی انسانی و تخصص افراد سپاه به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه و کمک به پیشبرد طرحهای عمرانی دولتی اسلامی به منظور استفاده هر چه بیشتر از نیروی پاسداران.
*ماده 3 - تشکیلات سپاه:
3/1 - ساخت سازمانی سپاه با حفظ فرماندهی مرکزی مبتنی بر اصل عدم تمرکز خواهد بود؛ بدین معنی که اصول و خط مشی کلی از طرف فرماندهی مرکزی با تصویب شورای هماهنگی تعیین و در استانها رعایت میگردد، ولی عملیات اجرایی هر استان میتواند در ارتباط با مراکز به طور مستقل انجام شود.
3/2 - ارکان سپاه عبارتست از:
شورای هماهنگی، شورای فرماندهی کل سپاه، شورای فرماندهی هر استان، مسئولین واحدهای هر استان، مسئولین قسمتهای هر واحد، پاسداران ثابت (تمام وقت و نیمه وقت)، پاسداران ذخیره
تبصره 4 - در واحدهای عملیاتی، تعدادی از پاسداران ثابت (25 الی 40 تن) گروههای خودکفا شامل تمام تخصصهای مورد نیاز یک تیم نظامی - امدادی را تشکیل میدهند و مجهز به تمام وسایل مورد نیاز میشوند. ترکیب این گروهها - که کوچکترین هسته سپاه هستند - در تشکیلات تفصیلی مشخص گردیده است. پاسداران ذخیره در زمان بسیج، در رابطه با گروههای مذکور بر مبنای یک سازماندهی ثانوی به طور منظم در عملیات شرکت میکنند.
3/3 - شورای هماهنگی، شورای هماهنگی عالیترین مرجع مشورتی و اخذ تصمیم سپاه بوده و وظیفه آن ایجاد هماهنگی بین سپاه و سازمانهای مملکتی با رعایت کامل جنبههای ایدئولوژیک اسلامی میباشد. این شورا از سه نفر به شرح زیر تشکیل میشود:
نماینده شورای انقلاب، نماینده دولت، فرمانده سپاه
*4/3 - شورای فرماندهی؛ شورای فرماندهی از هفت نفر شامل فرمانده کل سپاه و مسئولان هر یک از واحدهای اصلی سپاه تشکیل میشود
واحدهای اصلی سپاه عبارت است از شش واحد به شرح زیر:
واحد عملیات، واحد تحقیقات و اطلاعات، واحد آموزش، واحد تدارکات، واحد ارتباط اجتماعی، واحد اداری و مالی
تبصره 5 - مسئول واحد عملیات، قائم مقام فرمانده سپاه نیز میباشد
*5/3 - خصوصیات اعضای شورای فرماندهی
مسئولان هر یک از واحدهای اصلی سپاه حتیالمقدور از بین پاسدارانی که داریا شرایط زیر باشند انتخاب میشوند
صداقت و تقوای اسلامی، روحیه و شهامت انقلابی، قدرت اراده و تصمیمگیری (قاطعیت)، دارابودن آگاهیهای کافی ایدئولوژیکی - سیاسی، برخورداری از حسن همکاری جمعی و دارا بودن اخلاق اسلامی، برخورداری از روحیه و تجارب نظامی، داشتن سوابق مبارزاتی، داشتن قدرت سازمانهی و انضباطی، داشتن قدرت فرماندهی، رهبی و مدیریت، نداشتن سوابق سوء سیاسی، نداشتن جهتگیری و تمایلات ضد اسلامی، داشتن توانایی لازم جسمی و روحی، رازداری و تیزبینی فرمانده کل سپاه ضمن داشتن شرایط فوق، نباید از اعضای نیروهای انتظامی کشور باشد.
6/3 روش انتخاب اعضای شوراهای فرماندهی استانها
مسئولان هر یک از واحدهای استانها را پاسداران همان واحد برای مدت دو سال انتخاب میکنند هیات شش نفری انتخاب شده با رای پاسداران، یک نفر را از داخل یا خارج از سپاه به عنوان فرمانده سپاه استان انتخاب مینمایند.
انتخابات مذکور با نظارت هیات ناظر متشکل از پنج نفر (نماینده شورای انقلاب، نماینده دولت و سه نفر از متعهدان محلی داخل یا خارج از سپاه که صلاحیت آنها به تصویب نماینده شورای انقلاب اسلامی رسیده است)
انتخاب شده و انتخاب شدگان پس از تائید شورای هماهنگی به عنوان شورای فرماندهی استان مشغول به کار میشوند.
انتخاب و پیشنهاد مسوولان شهرستانها و مناطق در هر استان به عهده شورای فرماندهی استان است. در همه موارد، انتخاب مسئولان قسمتها به تصویب واحد بالاتر خواهد رسید.
7/3 - روش انتخاب شورای فرماندهی کل سپاه: مجمع عمومی سپاه متشکل از کلیه اعضای شورای فرماندهی هر دو سال یک بار از بین خود یا خارج از خود هفت تن را جهت فرماندهی کل و مسئولان واحدهای مرکزی انتخاب میکنند این انتخاب با نظارت و تائید شورای انقلاب انجام خواهد شد.
تبصره 6 - تنها شورای هماهنگی میتواند پیشنهاد عزل فرماندهان و اعضای شوراهای فرماندهی را به شورای انقلاب بنماید. شورای انقلاب بنا به مصالح انقلاب میتواند مستقیما نسبت به عزل فرماندهان و یا عضوی از اعضای شوراهای فرماندهی اقدام نماید. در چنین وضعیتی، مجمع فوقالعاده مربوطه بلافاصله تشکیل و عضو جدید را انتخاب و معرفی مینماید.
تبصره 7 - صلاحیت فرمانده و اعضای شورای فرماندهی کل سپاه باید به تصویب شورای انقلاب برسد
ماده 4 - عضو گیری
پاسداران از میان افراد مسلمان داوطلب که دارای شرایط زیر هستند، انتخاب میشوند:
- اعتقاد به ایدئولوژی اصیل اسلامی
- مومن به اسلامی بودن انقلاب و جمهوری اسلامی
- دارای شجاعت و شهامت روحی و قدرت جسمی و فکری لازم
- دارا بودن موضع قاطع ضد امپریالیستی (غرب و شرق)، صهیونیستی، دیکاتوری و هر نوع نژاد پرسیتی
تبصره 8 - ضوابط و مشخصات اعضا در آییننامه جداگانه تعیین خواهد شد
تبصره 9 - صلاحیت عضویت پاسدار باید براساس آییننامه مربوطه به تایید واحد تحقیقات و اطلاعات برسد
ماده 5 - کلیه پاسداران و مسئولان واحدهای مختلف در اخذ تصمیمها، طبق روشی که در آییننامه مربوطه مشخص میگردد شرکت آگاهانه خواهند داشت
ماده 6 - با توجه به لزوم رعایت صرفهجویی در مصرف مواد و نیروی انسانی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوشش میکند در کلیه مناطق با توافق مقامهای محلی از امکانات موجود دولتی و ملی نظیر بیمارستانها، فروشگاههای تعاونی و غیره استفاده نماید
ماده 7 - پاسداران انقلاب باید نسبت به هدفهای مقدس انقلاب اسلامی ایمان قاطع داشته و دستورهای مسئولان واحدها و تصمیمهای متخذه شورای فرماندهی را تا سرحد جانبازی و شهادت و با انضباط کامل بر طبق آییننامه انضباطی اجرا نمایند. در صورت مشاهده خلاف آن، تنبیهات لازم در حق پاسدار اجرا خواهد شد
ماده 8 - پاسداران از لباس همراه با آرم سپاه استفاده خواهند نمود، مگر در مواقعی که مسئولان خلاف آن را مصلحت ببینند.
*ماده 9 - بودجه سپاه: بودجه سپاه پاسداران برابر موازین و مقررات دولتی برآورد میشود و پس از تصویب قوه مقننه (شورای انقلاب یا مجلس) در اختیار سپاه قرار میگیرد
این اساسنامه در 9 ماده و 9 تبصره در تاریخ ... به تصویب شورای انقلاب اسلامی رسید.اجرای این اساسنامه را از تاریخ 5/2/1385 شورای مرکزی سپاه شروع کرده است.
روایت عباس دوزدوزانی از تشکیل سپاه پاسداران
کسانی که از آن زمان در جریان مبارزات قرار داشتند، پس از گذشت دو دهه شاهد به ثمر رسیدن انقلاب و تحقق آرمانهایشان به رهبری امام خمینی (ره) بودند و مشاهده کردند سلسله آرزوهایشان محقق شده است، در این دوره به فکر حفظ و حراست از این انقلاب افتادند؛ این مساله از اساسیترین مسایلی بود که در ذهن کسانی قرار داشت که در جریان مبارزات شاهد تحقق آرمان خود بودند.
طبیعی بود که این سوال در ابتدای کار مطرح بود که چگونه میتوان از انقلاب حفاظت کرد؟ با توجه به شرایط و اوضاع موجود به نظر میرسید که باید یک بازوی نظامی محرم انقلاب به وجود آید چون نیروهایی که از گذشته باقی مانده بودند کفایت حفاظت از انقلاب را نمیکردند و شاید در بخشی از آنها اطمینان لازم وجود نداشت.
بنده که از زندانیان قبل از انقلاب بودم و تنی چند از زندانیان آن دوره به دنبال آن بودیم که این بازوی نظامی - که باید اعتقادی و فکری باشد - شکل بگیرد. این بازوی نظامی باید در کنار نظامیگری ضرورتهای جهان و زمان و آیندهنگری لازم را میداشت.
مشابه همین دیدگاه در سه جریان دیگر پس از انقلاب نیز وجود داشت اظهار کرد: جریان دولت موقت نیز با وجود تفکر خاصی که داشت معتقد بود که انقلاب نیازمند یک جریان نظامی و بومی برای حفاظت از خود است؛ در آن مقطع جریانهای نظامی و انتظامی موجود نمیتوانستند به تنهایی موفق باشند.
در آن مقطع جریانی تازه از مجموع مبارزان قبل از انقلاب تشکیل شده بود که به دلایل متعدد با یکدیگر هماهنگ شده بودند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن روزها را تشکیل دادند؛ این جریان، جریانی دیگر بود که به دنبال شکلگیری چنین بازوی نظامی بود.
در آن مقطع نیز جریان دیگری تحت رهبری شهید محمد منتظری و دو افسر شایسته و نخبه یعنی شهید نامجو و کلاهدوز شکل گرفت که آنها با دوستانشان به شهید منتظری متصل شده بودند و ایشان سادجا را تشکیل داده بود و فعالیت این گروه را سازماندهی کرده بود.
ارتباط تنگاتنگ عناصر این چهار جریان توانست سپاه را تشکیل دهد گفت: در آن مقطع یک شورای 12 نفره از این چهار جریان تشکیل شده بود که از طرف سادجا شهیدان منتظری، نامجو و کلاهدوز از طرف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شهید بروجردی، آقای محسن رضایی، محسن سازگارا و گاهی الویری از طرف دولت موقت آقای رفیق دوست، آقای دانشجعفری و دکتر افروز و از طرف زندانیان سیاسی قبل از انقلاب آقای جواد منصوری، ابوشریف، بنده و برخی مواقع ابراهیم محمدزاده و همچنین از طرف شورای انقلاب آقای موسوی اردبیلی و گاهی آقای هاشمی رفسنجانی در جلسات شرکت میکردند که در این جلسات درباره تشکیل این بازوی نظامی بحث و گفتوگوی بسیاری صورت گرفت.
حضور نمایندگانی از سوی شورای انقلاب در جلسات این هستهی 12 نفره نشاندهنده این بود که هم این جریانها جا افتادهاند و هم با توجه به ارتباطشان با شورای انقلاب حمایت این شورا را کسب کردهاند؛ البته در ابتدای کار طبیعی بود که هر جریانی نظرات خود را اهمیت میداد ولی آرام آرام پس از چندین جلسه دیدگاهها به یکدیگر نزدیکتر شد و این شورای 12 نفره به وحدت رسیدند؛ شاید در بدنه هر تشکیلاتی دیدگاهی مطرح میشد ولی در اصل مشکلی وجود نداشت.
در آخرین روز فروردین سال 58 که امام خمینی (ره) در قم به سر میبردند، اعضای این شورای 12 نفره به این نتیجه رسیدند تا برای کسب تکلیف از امام (ره) خدمت ایشان برسند و نتیجه تصمیمات خود را به ایشان برسانند به همین جهت این شورا تصمیم گرفت تا بنده و آقایان محسن رضایی و رفیقدوست خدمت امام (ره) برسیم.
ما امام خمینی (ره) را در اتاقی که ایشان تفسیر سوره حمد میفرمودند ملاقات کردیم؛ در آن دیدار امام (ره) رو به ما فرمودند "مسالهای که دنبال میکردید چه شد؟" من گفتم "تقریبا به نتیجه رسیدهایم ولی هنوز دولت موقت به ویژه آقای یزدی معتقدند که باید سپاه را دولت تشکیل دهد". امام (ره) هم این مساله را نفی کردند و فرمودند بروید سپاه را تشکیل دهید و ما این فرموده امام (ره) را فرمان دانستیم.
ما با شور و شعف به تهران بازگشتیم و در جلسه شورای 12 نفره، سخنان امام (ره) را به دوستان اعلام کردیم؛ در آن جلسه نیز دوستان به بنده ماموریت دادند تا بیانیه تشکیل سپاه پاسداران انقلابی را بنویسم و در روز دوم اردیبهشت 58 این بیانیه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید؛ ما در آن بیانیه ضرورت، اهداف و وظایف سپاه را شرح داده بودیم. در آن مقطع پس از تشکیل سپاه برخی از جریانها که قابل اعتماد نبودند و ضعفهایی هم داشتند تقویت میشدند؛ در آن روز به فراخور حال "سپاه" تشکیل شد تا رفع نگرانی کند و در پی آن ارتش نیز تقویت شد؛ با وجود آنکه جنگ مساله خوبی نیست ولی ضرورت تشکیل سپاه در مقطع جنگ به خوبی مشاهده شد.